معنا به مثابه تجربه زیسته
گذر از نشانهشناسی کلاسیک به نشانه شناسی با دورنمای پدیدارشناختی
مرتضی بابک معین
انتشارات سخن؛ چاپ اول، 1394
«حضور، موقعیت، ادراک حسی، تعامل، تطبیق، اینها شماری از مفاهیم بنیادی هستند که از نظر ما باید برای ترسیمِ دورنمای جدیدی که امروزه سمیوتیک ارائه میدهد در نظر گرفته شوند. پژوهش ما که هدف مشخص آن همانا درکِ معنا، به مثابه بُعد حس شدهی هستی-در-جهان ماست، و بر آن است تا مستقیماً خود را درگیرِ جهان روزمره، امور اجتماعی و خود زندگی و تجارب حس شده در آن قرار دهد، بیشتر و بیشتر و به شکل واضحی به سوی ایجاد سمیوتیک تجربه به ویژه، تحت عنوان سمیوتیک اجتماعی حرکت میکند. در این قالب، ارجحیتی که به ارتباط بین سطوح متفاوت گفتمانی و در نتیجه به مسألهی تطبیق در عمل و وحدت بین عاملها در ساخت معنا داده میشود. این امکان را فراهم میآورد تا در سطح اصول کلی ارتباط و همانندیهای این دورنمای جدید را با جریان پدیدارشناسی تشخیص دهیم»
...
معنا را باید ساخت آن هم حداقل با تعاملی دوتایی، و مبتنی بر تطبیق بین دو عامل در موقعیت و در عمل. چرا که اگر معنا به عنوان ماده ای زنده وجود دارد، میتوان آن را محصول هم-حضوری دو سوژه در موقعیت، که در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند دانست.
ص 55
نظرات: